حسادت

وای بچه ها دارم میمیرم.خیییلی ناراحتم.بغض گلومو گرفته و داره خفم میکنه.از شدت گریه نمیتونم حروف کیبورد رو تشخیص بدم.یکی از رقیبام داره به امیر ایمیل میده.دارم از شدت حسادت میمیرم.من قبلنا به خیلی چیزا حسودی میکردم ولی الان میبینم که اونا در برابر این هیچه.وای میخوامش.نمیخوام حتی کسی اسمشو بیاره.دلم میخواد بمیرم.اگه امیر مال من نشه نمیخوام مال هیچکسی بشه.نمیخوام آغوشش،بوسه هاش،خنده هاش مال کس دیگه ای بشه.دختره الان خیلی حس خوبی داره که بهش ایمیل داده.فکر میکنه من حسشو درک نمیکنم.همش مجبورم حفظ ظاهر کنم و به روم نیارم که از حسودی دارم آتیش میگیرم.نمیتونم بهش بگم دلم میخواد بمیری و به امیر من دسترسی نداشته باشی.چیکار کنم؟نمیخوام حتی کسی اسمشو بیاره چه برسه به اینکه عاشقش باشه.نمیخوام نمیخوام.میخوام امیر فقط مال خودم باشه.خدایا کمکم کن.یا این عشقو تو من بکش یا منو به عشقم برسون.انقدر گریه کردم که دیگه نمیتونم ببینم چی دارم مینویسم.دلم گریه میخواد ولی دیگه اشک ندارم.همه اشکامو واسه امیر ریختم.خدایا.کی اون روز میرسه که امیر این اشکا رو ببینه؟ببینه اینجا دارم براش جون میدم؟ببینه از دوریش دارم میمیرم.ببینه دارم داغون میشم.بفهمه حاضرم دنیا رو به پاش بریزم.امیرم.وای اگه جواب اون دختره رو بده من...

نتیجه

سلام دوستای گلم.والا به خدا خودمم خسته شدم از بس شک کردم و تصمیم گرفتم!!ولی خوب چیکار کنم دیگه دست خودم نیست.واسه همه پیش میاد ولی امیدوارم هیچکس هیچوقت توی 2راهی نمونه.من با فکر کردن و البته کمک شما دوستای گلم،به این نتیجه رسیدم که عین بچه آدم بشینم سرجام عاشقیمو بکنم توقع زیادیم نداشته باشم!!!خوب که فکر کردم دیدم ایمیلی که امیر بهم داد زیادم بد نبود.شاید من واسه خودم گنده اش کرده بودم و انتظار داشتم مثل خودم بشینه کلی فکر کنه یه چیزی برام بنویسه.ولی دیگه اونجوری بهش ابراز علاقه نمیکنم.منم باهاش در حد یه خواهر رفتار میکنم.فکر کنم اینجوری بهتر باشه.نه من ضربه میخورم نه اون،4تا شویدشو از دست من میکنه!!!

خوب حالا میخوام چندتا تشکر ویژه بکنم:

1-مثل همیشه عقیق جونم ممنونم ازت.نظرات خیلی کمکم میکنه خیلی حرفای قشنگی بهم میزنی گلم.قشنگ درکم میکنی.دوست دارم عزیزم.


2-یاسمن جونم از تو هم ممنونم عزیزم.چون بهم توصیه کردی که به امیر وابسته نشم.دوسمت دارم عجیجم.


3-سپیده جونم مرسی.تو هم خیلی خوب راهنماییم کردی عزیز دلم.همیشه بهم روحیه میدی چون خودتم مثل من عاشقی.خیلی دوست دارم عزیزم.امیدوارم به عشقت برسی.

4-نیلو جونم ممنون.امیدوارم به عشقت آوش برسی.


5-ستاره جونم از تو هم ممنونم.خیلی کمکم کردی.با حرفات فهمیدم که نباید توقع زیادی از امیر داشته باشم و اگه فحشمم بده باید خدا رو شکر کنم که یه جوری دارمش.


و حالا میرسیم سراغ ویژه ترین تشکرم....دنیزجونم عزیز دلم ممنون.باید بخاطر اینکه هستی،ازت تشکر کنم.بخاطر اینکه پیشمی خدا رو شکر کنم.هر روز خدا رو شکر میکنم که دوست فوق العاده ای مثل تو رو سر راهم گذاشت تا همه ی مراحل سخت و آسون این دوره ام رو باهات بگذرونم.خیلی خیلی دوست دارم عشقم.واقعا از بودنت و حمایتت ممنونم گلم.تو بهترین دوستی بودی که تا الان داشتم و واسه نگه داشتنت میجنگم.عاشقتم عزیز دلم.خیلی دوست دارم...خیلی.


خوب بچه ها...یاسی هم راهشو پیدا کرد..!!امیدوارم همه ی عاشقا مثل خودم و سپی و دنیز و نیلو،تکلیف خودشونو بدونن و هیچوقت سر 2راهی نمونن.چون خیلی وضعیت بدیه.خیلی.

یه جمله قشنگم این پایین مینویسم:

وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافیست.


بای بای!!

2راهی...

سلام بچه ها...واااای دارم دیوونه میشم.خدایا کمکم کن...نمیدونین تو چه

وضعیت بدی گیر کردم...3روزه دارم فال روزانه ام رو میخونم و همش مینویسه

عاشق کسی شدی که ارزش تو رو نداره......واااای چیکار کنم؟یعنی امیرم

ارزش منو نداره؟چرا؟؟...اتفاق دیشب که داغونم کرد.امروزم تو مدرسه سر

کلاس هندسه یهو زدم زیر گریه...تو رو خدا بگین چیکار کنم.یعنی باید

فراموشش کنم؟نمیتونم.به خدا نمیتونم...دنیز بهم گفت امیر بخاطر این اونجوری

جوابتو داده که عشقتو کم کنه و کمکت کنه و نذاره داغون شی...نمیدونم چی

بگم.چیکار کنم...من نمیتونم عشقمو کم کنم نمیتونم به چشم برادرم بهش نگاه

کنم نمیتونم فراموشش کنم...تا میام اینکارو بکنم،به محض اینکه صداشو

میشنوم یا عکسشو میبینم،همه چی از یادم میره...امروز دوباره آویز AMIR رو

درآوردم ولی فکر کنم 2دقیقه نشد که دوباره انداختمش.کاش عشقم مثل

همون اولاش بود.قشنگ و بی دردسر.نمیدونستم که بعدا انقدر بدبختی داره...

اه امیـــــــــــــــــــــــــــــر

سلام.خوبین؟من اصلا خوب نیستم.اعصابم داغونه ناجور.دلم میخواد بگیرم این امیرو بزنم تا...!!بابا این دیگه چه بشریه!!!البته اون زیاد تقصیر نداره خودم بزرگش کردم.ولی یکمم تقصیر داره ها.پسره ی...!!!!نمیدونم چی بهش بگم.اومدم یه ایمیل فوووووووووووووووووق احساسی بهش دادم.اصلا خودم گریه ام گرفته بود وقتی خوندمش.اونوقت آقا میدونی چی جواب داده بهم؟؟یادتونه که جواب ایمیل قبلیمو چی داده بود؟گفته بود که منو مثل خواهرش دوست داره و برام آرزوی موفقیت میکنه و احساسمو تحسین میکنه.حالا اومده گفته:

یاسی جان باز هم میگم احساس پاکتو تحسین میکنم و برات همیشه آرزوی بهترینها رو دارم.فراموش نکن که من تو رو مثل خواهر کوچیکترم دوست دارم.مرسی از حمایتت.

!!!!!دیدین؟؟؟به خدا نمیدونم چی بگم!میخواستم همونجا هرچی فحش بلدم بهش ایمیل بدم!!!میدونم دارم ناشکری میکنم ولی خوب اینجوری رفتار کردنم حدی داره.به خدا وقتی جوابشو خوندم،به جای اینکه خوشحال شم،دلم شیکست.یعنی نمیتونست یه 2تا جمله که تکراری نباشه بگه؟میمرد؟نه واقعا میمرد؟اه.دارم داغون میشم.دوست دارم سرمو بکوبم تو دیوار.بدتر از اون،سر یه 2راهی موندم.یکی اینکه اینجاش که میگه من تو رو مثل خواهرم دوست دارم،منظورش اینه که حس من به تو در همین حده و از حد خودت تجاوز نکن،یا اینکه داره بهم میگه اونم منو دوست داره منتها به یه چشم دیگه.این دنیزم گوشیش هروقت لازمش دارم خاموشه!!!اه.ای خدا چیکار کنم؟دلم میخواد انقدر گریه کنم تا بمیرم.من اونجوری بهش ایمیل دادم و اون میگه مرسی از حمایتت.یعنی قشنگ رید بهم.اگه میگفت یاسی جان خفه شو دهنتو ببند،بهتر از این جواب بود.

گله

سلام بچه ها.من خیلی داغونم.از دست بعضیا خیلی ناراحتم.من همیشه سعی میکنم حرفای دیگران برام مهم نباشه اما اون شخص دیگه اشکم رو درآورد.خودشم میدونه کیه.امیدوارم این آپ رو بخونه . از خودش خجالت بکشه.آخه این چه حرفاییه که میاین توی نظرات بهم میزنین؟شاید به روم نیارم اما دلم میشکنه.داغون میشم.رحم داشته باشین تو رو خدا.اگرم امیر رو دوست دارین و میخواین منو بچزونین،دیگه به این شدت وارد عمل نشین.یعنی چی که میاین میگین تقصیر منه که فلانی که عاشق امیره میخواسته بخاطر من خودکشی کنه؟یا داشته نیم ساعت گریه میکرده؟خوب به من چه؟ماها هم دردیم نه رقیب.یعنی چی که میاین میگین منو به عروسیتون با امیر دعوت میکنین؟که میخواین منو از بازی خارج کنین.بچه ها خیلی ناراحت میشم به خدا.البته منظورم با دوستای گلم مثل سپیده و عقیق و ارمغان و دنیز و مهدیس و ستاره و... نیست.منظورم با اوناییه که منو رقیب خودشون میدونن.که میان بهم میگن عشقت بچگونست.بخاطر سنته.بچه بازیه.فراموشش میکنی.میگن چه اصراری داری بقیه احساستو بدونن.به خدا،به پیر،به پیغمبر،عشق من واقعیه.به جون امیر که اگه نباشه میخوام دنیا نباشه،واقعیه.منظورتون از زدن این حرفا چیه؟میخواین منو از بازی خارج کنین تا راه واسه خودتون باز شه؟نخیر کور خوندین.من کنار نمیکشم.اگه عشقم الکی بود،بعد 6ماه حداقل یکم کمرنگ میشد.اگه واقعی نبود،خودمو علاف نمیکردم که بخوام 30تا عکس آپلود کنم و 5بار کامپیوتر ارور بده و همه چی بپره و دوباره عکسا رو آپلود کنم.خیلی ازتون گله دارم.مرگ من اگه ازم خوشتون نمیاد،وبمو ببندین و برین بیرون.دلیلی نداره بیاین همچین چیزایی بنویسین و دلمو بشکنین.دیگه نمیتونم تایپ کنم...